★ ☆بچگی★ ☆


تحقیق وپژوهش

به درخواست دکترمحسن شیرعلی ساخته شد

 

 یادمه بچگی هام

وقتی می رفتم بهشت زهرا
سعی می کردم پام روقبرا نره !
تا رو یکیشون می رفت، جیگرم آتیش می گرفت
چشامو می بستم، تو دلم براش صلوات می فرستادم

چند سال گذشت..... من بزرگتر .... مرده ها بیشتر
قدیمی ها پوسیده تر ..... جدیدی ها با سنگ شکیل تر
نمی دونم امروز روی چندتا قبر پام رفت
برای چندتا یادم رفت صلوات بفرستم

اما راستش ، امروز یه چیزی فهمیدم
ما که دلمون نمی اومد حتی روی مرده ها پا بذاریم
این روزها چقدر راحت روی زنده ها واحساسشون پا می ذاریم
کاش همون بچه می موندیم ...

 



نظرات شما عزیزان:

lev
ساعت10:31---8 دی 1391
من باشم و تو باشی و باران، چه دیدنی است



بی چتر، حسّ پرسه زدن ها نگفتنی است



پاییز، با تو فصل دل انگیز بوسه هاست



با تو، صدای بارش باران شنیدنی است



خیسم، شبیه قطره ی باران، شبیه تو



تصویر خیس قطره ی باران کشیدنی است



این جاده با تو تا همه جا مزّه می ده



این راه ناکجای من و تو، رسیدنی است



باران ببار…. بهتر از این که نمی شود



من باشم و تو باشی و باران … چه دیدنی است





mamanoon ke behem sar zadi

bazi az tahghighatoo khondaaam jaleb o khooshel bod پاسخ:ممنون که سر زدی


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در دو شنبه 4 دی 1391برچسب:,ساعت 18:45 توسط zahra| |


Power By: LoxBlog.Com